می خلد بیشتر از تیر به دل موی سفید


کار شمشیر دو دم می کند ابروی سفید

خواب من چون نشود تلخ ز پیری، که مرا


می گزد بیشتر از مار سیه، موی سفید

می کند ماه محرم مه عید خود را


به خضاب آن که سیه می کند ابروی سفید

سر برآرد ز گریبان کفن چون خورشید


به شبستان لحد هرکه برد روی سفید

پیر چون زنده دل افتد، ز جوان کمتر نیست


می برد زنگ ز دل صبح به گیسوی سفید

این که از چهره به ظاهر سیهی برد مرا


کاش می برد سیاهی ز دلم موی سفید

چون ز جان دست نشوییم، که همچون قلاب


دامن مرگ به خود می کشد ابروی سفید

خوشتر از عنبر خام است بهار عنبر


نیست هرگز به دل پیر گران موی سفید